به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

معاون وزیر راه: سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است.


رویانیان:سرعت تا 200 کیلومتر فقط در گیم ممکن است.

.

.

.

.

پرسش شماره یک: چرا آقای معاون وزیر راه گفته است، سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است؟
پاسخ شماره یک: برای کنترل جمعیت.
پاسخ شماره دو: ایشان تحت تأثیر بازی های رایانه ای این جمله را گفته اند.
پاسخ شماره سه: ایشان گفته است افزایش پذیر است، اما نگفته است کی؟! منظورشان احتمالاً صد دویست سال آینده بوده است.
پاسخ شماره چهار: ایشان فیلمهای علمی تخیلی زیاد دیده اند.
پاسخ شماره پنح: ایشان ماشین را با هواپیما اشتباه گرفته اند!
پاسخ شماره شش: دوباره برای کنترل جمعیت!

 

پرسش شماره دو: چه چیزهای دیگری فقط در گیم ممکن است؟
پاسخ شماره یک: گشت زدن با ماشین بدون نگرانی بابت تمام شدن بنزین و ایضاً کارت سوخت.
پاسخ شماره دو: پیدا کردن جای پارک، خیابانهای بدون دست انداز و چاله و چوله و ...
پاسخ شماره سه: خودروهای بدون نقص فنی!
پاسخ شماره چهار: در اتوبان خلاف حرکت بقیه خودروها راندن و جریمه نشدن!
پاسخ شماره پنج: تصادف کردن و ایضاً هیچ آسیب جانی ندیدن!
پاسخ شماره شش: جاده ها و بزرگراه های استاندارد

 

سه نتیجه گیری:
نتیجه گیری شماره یک: رویانیان اطلاعاتش از وضعیت راه های کشور بیشتر از معاون وزیر راه است.


نتیجه گیری شماره دو: رویانیان هم گیم بازی می کند.


نتیجه گیری شماره سه: آقای رویانیان در بازی های رایانه ای زیاد حرفه ای نیستند؛ چون نویسنده متن توانسته است در پلی استیشن 400 کیلومتر هم سرعت برود.

 





تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:سرعت,آزادراه,کنترل,کنترل جمعیت,,
ارسال توسط سورنا

بنام دوست

 پيرمردي صبح زود از خانه‌اش بیرون رفت. در راه با يک خودرو  تصادف کرد و آسيب ديد . رهگذراني که رد مي‌شدند به سرعت او را به نزدیکترین درمانگاه رساندند .پرستاران ابتدا زخم‌هاي پيرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "بايد از شما عکسبرداري شود تامطمئن شويم جايي از بدنت آسيب و شکستگي نديده باشد ." پيرمرد غمگين شد، گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست .پرستاران از او دليل عجله‌اش را پرسيدند .گفت :زنم در خانه سالمندان است. هر روز به آنجا مي‌روم و ناشتایی (صبحانه) را با او مي‌خورم. نمي‌خواهم دير شود !
 پرستاري به او گفت: خودمان به او خبر مي‌دهيم.
 پيرمرد با اندوه گفت : خيلي متأسفم. او آلزايمر دارد. چيزي را متوجه نخواهد شد! حتي مرا هم نمي‌شناسد !
 پرستار شگفت زده گفت: وقتي که نمي‌داند شما چه کسي هستيد، چرا هر روز براي صرف ناشتایی (صبحانه) پيش او مي‌رويد؟

 پيرمرد با صدايي گرفته، به آرامي گفت:

  اما من که مي‌دانم او چه کسي است ...!

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی